جدول جو
جدول جو

معنی فحش کاری - جستجوی لغت در جدول جو

فحش کاری
(فُ)
به یکدیگر دشنام گفتن، و بیشتر بصورت ’فحش و فحش کاری’ به کار رود
لغت نامه دهخدا
فحش کاری
دشنامکاری دشنام گفتن به هم دشنام گویی یه یکدیگر ناسزا گویی به هم: فلان و فلان فحش و فحش کاری کردند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چکش کاری
تصویر چکش کاری
عمل چکش زدن به فلزات، کوبیدن و صاف کردن فلزات با چکش
فرهنگ فارسی عمید
(چَکْ کُ)
چکش زدن فلزات را. کوبیدن و صاف کردن زر یا مس یا آهن و جز اینها. چکش زنی فلزات: نقرۀ صاف را تاب داده چندان چکش کاری کنند که بوی سرب نماند. (آیین اکبری از آنندراج ذیل لغت چکش). و رجوع به چکش و چکش زدن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فعل و عمل آتش کار
لغت نامه دهخدا
تصویری از چکش کاری
تصویر چکش کاری
کوبیدن و صاف کردن فلزات با چکش
فرهنگ لغت هوشیار